وبنوشته های آرش

من وبلاگنویس نیستم...فیزیک خوندم،فیزیکدان هستم

وبنوشته های آرش

من وبلاگنویس نیستم...فیزیک خوندم،فیزیکدان هستم

۱۳ مطلب با موضوع «روزمرگی ها» ثبت شده است

یک روز کمتر از هفت ماه، از آخرین پستم میگذره.قبلا سخت میگرفتم ، که باید متوالی پست بزارم و از این حرفا. ولی فکر میکنم اونقدرام دیگه برام مهم نیست. دیروز پستی تو فیسبوک گذاشتم - که حال خوشی دارم و امیدوارم که بمونه.هرچند خیلی نموند ولی قرارم نیست این نموندن همیشگی باشه. یعنی این نیز بگذرد. اصلا میدونی چیه؟ زندگی همینجوریه کلا. همنی لحظه رو عشق است که حرفی داشتم و نتونستم بزنم.یا شایدم حرفی که زدم و شنیده نشد.همین لحظه رو عشق است که بعد فوتبالای هشت و نیم خوابیدم به امید اینکه بعد چند ماه قبل سه نصفه شب خوابیده باشم ولی دو ساعت بیشتر نشد... و برای فوتبال اخر شب بیدار شدم.دوباره یاد حرفایی افتادم که نتونستم بزنم و تپش قلبی که بخاطر نزدن این حرفا الان حس میکنم. این حسو از قدیم داشتم. تمام دوران دانشگاه، وقتی حرفایی بود که نمیشد بزنم، همین بود. اصلا همین حس تخماتیک الانم، همین موزیک توی گوشم، همین شب تقریبا خنک گنبد،همین یادی از وبلاگ کردنم رو عشقه!

به پست قبلی که نگاه میکنم یبینم چقدر احمق بودم که فکر میکردم قراره گشایشی بشه. کلا باید یادمون باشه که زندگی همش غمه، معجزکی هم در کار نیست. در هر صورت یه روز مدرک ارشدمو میگیرم، یه روز جمع میکنم و میرم، یه روز بچه دار میشم، قبلش یه روز احتمالا زمستونی تو برف ازدواج میکنم، یه روزی میرسه که همه بازیای رئالو از نزدیک تماشا میکنم و خیلی از این "یه روزی" های دیگه که میرسه و من شاید اونموقع حتی یادم نیاد که امروز، همین امشب و همین لحظه، چقدر دلم میخواست که این "یه روزی" ها برسه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۰۴:۲۶

بیشتر آدمای روی زمین اون چیزی که هستن با اون چیزی که میخوان باشن متفاوته. خیلی دوست دارم بتونم مداوم وبلاگ بنویسم ولی نمیشه متاسفانه. این پست هم میخوام تلاشی دوباره باشه برای شروعی دوباره وبلاگ نویسی. شاید اینبار به مینی وبلاگ یا چیزی بین این دو رو بیارم.

تو شرایطی هستم که در بهترین حالت بهترین اتفاق ها می افته و در بدترین حالت فجیع ترین نوعش.

تصمیم به هوا کردن رادیو داشتم که ظاهرا ترافیک هاست باید خیلی بالا باشه.این سرویس های رادیوی مجانی هم که به لطف مسئولین فیلترن.فعلا نظرم روی پادکست یا شایدم یه برنامه تصویری هفتگیه. اینجوری نوشتنم هم قوی تر میشه. فکر میکنم با نقد سینمایی شروع کنم کارمو تا شاید بتونم خودی نشون بدم. راستی دیروز برای بار دوم فنلاند رفت اولویت لیست.

طبیعت فنلاندپارک ملی رپووسی در شهر کووالا زیر آفتاب نیمه شب :)

پرنده ملی فنلاند - قوی ووپرپرنده ملی فنلاند - قوی ووپر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۳۵

دارم تلاش میکنم برای رفتن.بعضی وقتا از نگاهی که به دنیا دارم به خودم حسودیم میشه.بعضی وقتا یکم که دقت میکنم نگاهم به دنیا از اون نگاهاست که آدمای موفق دارن... و همچنان تلاش میکنم برای رفتن حتی اگر بدونم که رفتن تو شرایط من نزدیک به محاله و همچنین میدونم که اگر نرفتم کنج خونه رو برای ادامه زندگی انتخاب نمیکنم.با خودم داشتم فکر میکردم شاید اگر یه کار نزدیک به نون و آبدار هم داشتم درس و ارشدو میزدم زمین به کل دو سال تموم میذاشتم رو فیلم و تئاتر.ولی تحت هر شرایطی اگر کار مورد نظر یافت نشه شروع میکنم.بالاخره از یه جایی شروع میکنم همین روزا و میدونم که اگر امسال کار هنریو شروع نکنم میره تو البوم دست نیافتنی ها...همونطور که برنامه نویسی تحت وب و 3D max سالها پیش به این البوم اضافه شدن.

داشتم از نگاه به دنیا میگفتم.دیشب ارمیا آکادمی گوگوش رو برد ( یا به قولی عکدمی ! ).نمیتونم اثبات کنم ولی مطمئنم درسته که این نتیجه از دو حالت خارج نیست.اگر به گفته یه عده این نظر سنجیها کلا یه پشت پرده سیاسی داشته باشه و رای مردم کشک ، در اونصورت مطمئنم برنده شدن این خانم فقط برای اینه که انگلیسیای محترم به ما ایرانیا به زور بقبولونن که بعضی هنجارها، عادت ها، سنت ها و خیلی چیزای دیگه هنوز جواب میده و هنوز میشه روش حساب کرد و هنوز میتونه کار بده.نمیخوام و اجازه ندارم بیشتر وارد این بحث بشم .قضاوت با خواننده...حالت دوم هم اینه که نتیجه کاملا از رای مردم باشه که بازم به این مسئله میرسیم که این ملت شریف چقـــــــــــــدر جوگیر تشریف دارن،چقدر عقلشون تو چشمشونه،چقدر درگیر مسائل سطحی هستن و چقدر به مسائل سطحی نگاه میکنند.من به شخصه به این مورد میگم حماقت ولی یکی از دوستان میگفت همه اینا از بیشعوریمونه.باز هم قضاوت با خواننده گرامی.این موردو اجازه دارم بیشتر بشکافم ولی نمیخوام.

از پست قبلیم فک کنم یکی دو روز بیشتر از سه ماه میگذره.این خودش خوبه...یعنی بهتر از اینه که سالی یه دونه پست بزارم.

و حرف اخر اینکه این عید و سال نو و بهار چقدر برای ما ( یا لااقل خود بنده) بی اهمیت شده که تازه آخر پست یادم افتاده.سال نو مبارک خودم و خودش باشه.سال نو رو با شراب شروع کردم،باشد که خوش باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۴۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۴ دی ۹۱ ، ۱۶:۳۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۱۷